دوستانم همه نابند ، طلا سیری چند ؟ / درد از همه شان دور ، بلا سیری چند ؟
بی گل روی عزیزان ، نفستم می گیرد / بی حضور رفقا ، صلح و صفا سیری چند ؟
.
.
چقدر جای تو خالی ست ، جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد
حتی با گزینه ی مناسب . . .
.
.
خوشبختی من پیدا کردن “تو” از میان این همه ضمیر بود . . .
دوســتــت دارم را هزار بار دیگر تکرار کن
اینجا نه بینیِ کــَـسی دراز می شود !
نه گـُـرگی به گــَـله ات میزند ! . . .
.
.
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست / در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم / بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست . . .
.
.
کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .
.
.
گاهــــی وقتی کسی از زندگیتان میرود
دارد به شما لطف می کند
او فضایی خالی به جا می گذارد
برای کسی که لیاقت آنجا بودن را داشته باشد . . .
.
.
کوچه ای را بود نامش معرفت / ساکنینش بامرام از هر جهت
گرچه بن بست بود مثل قلب من / آخرین خانه تو بودی خوب من . . .
.
.
برایم دعا کن ! اجابتش مهم نیست ! نیاز من آرامشی است که بدانم تو به یاد منی . . .
.
.
خواهم ز خدا خسته و درمانده نباشی / محبوب خدا باشی و شرمنده نباشی
ای دوست الهی در این عالم هستی / سرزنده بمانی و سرافکنده نباشی . . .
.
.
در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟
با آنکه ز ما یاد نکردی..
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟
.
.
غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد / غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد
گریه کردم ز فراغت گل من باور کن / که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد . . .
.
.
گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!
به رفتن ک فکر می کنی
اتفاقی می افتد که منصرف می شوی…
میخواهی بمانی،
رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!
این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است
.
.
نقش چشمان خمارت ، چه کشیدن دارد / سایه ساران دو زلفت ، چه لمیدن دارد
آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه / حس مستی لبت طعم چشیدن دارد . . .
.
.
همه خوابند و من بیدارم امشب / دلم کرده هوای یارم امشب
غم عشق و فراقش مرهمی نیست / مداوای امید دیدارم امشب . . .
.
.
گاهی فرار می کنم
از فکر کردن به تو ..
مثل رد کردن آهنگی که
خیلی دوستش دارم ..
.
.
هیچ پلی
مرا با این همه فاصله به چشمان تو پیوند نمی زند
می دانم
هر چه من بیشتر جلو می آیم
رانش چشم های تو
فاصله را بیشتر می کند . . .
.
.
بــی شــــک . . .
جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند
چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق
جهـــانی بـــرای تـــــو . . .
.
.
حــُــــرمت نان از قلب بیشـــــتر است
آنرا می بوســــــند، این را میشـــــکنند . . .
.
.
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است . . .
.
.
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ……..
اگر میفهمیدی…..
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!!
.
.
لیاقت می خواهد واژه ” ما ” شدن
لیاقت می خواهد “شریک ” شدن
تو خوش باش به همین “با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت . . .
.
.
دعای باران چرا؟ دعای عشق بخوان
این روزها دلها تشنه ترند تا زمین
خدایا کمی عشق ببار
.
.
دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
.
.
مُتَنَفِرَمْ اَزْ اِنْسآטּْ هآیےْ کِهـ دیوآرِ بُلَنْدَتْ رآ مےْ بینَنْدْ ،
ولےْ بهـ دُنْبآلِ هَمآטּْ آجُرِ لَق دیوآرَتْ هَسْتَنْدْ کِهـ . . .
تُو رآ فُروْ بریزَنْدْ . . .
تآ تُو رآ اِنْکآرْ کُنَنَدْ . . .
وَ اَزْ رُویَتْ رَدْ شَوَنْدْ . . .