انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند
و آن شخص برایش یک غریبه باشد
می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند
.فراموشی می آید
مثل همین پائیز
با ابرهای سهمگینش
دیروز برگ خشکی دیدم
که نمی دانست از کدام شاخه جدا شده
.بی تابم نمی شوی
بی قراری نمی کنم
فراموشی مان مبارک !
.بـــرای فـــرامـوش کــردنــَـت ، هـَــر شــَـب آرزوی آلـزایـمـــر مـی کنـــَـم
خــوش بــه حــالِ تـو کــه وقتــی ” او ” آمـــد
بـدونِ هـیـــچ دردِ ســَــری فـــرامــوشـــَـــــم کـــَــردی
برای بودن ، گاهی لازم است که نباشی !
شاید نبودنت بودنت را به خاطر آورد
اما دور نباش ، دوری همیشه دلتنگی نمی آورد
فراموشی همان نزدیکی هاست !
فراموش کردن یک نفر
مثل فراموشی خاموش کردن چراغ حیاط خلوت است
برای همین همهِ روز بعد روشن میماند
بعد همان چراغ یاد آورات میشود
هی !
فراموشی از این جانب محال است
نمیدانم از آن جانب چه حال است ؟
گاهی بدون بغض و گریه
و بدون داد و هوار
باید قبول کنی فراموش شدنت را !
اکنون کجاست؟
چه میکند ؟
سردش نیست؟
غذا خورده است ؟
حالش خوب است ؟
همه بر وفق مراد است ؟
میپرسید چه کسی ؟
کسی که فراموشش کرده ام . . !
این روزها صدای ثانیه ثانیه
فراموش شدنم را می شنوم
امروز روز آخر است فراموشت می کنم
دیروز هم روز آخر بود
هر روز من به بهت زدگی می گذرد
من هر روز فراموشت می کنم
اما چه فایده که با هر طلوع خورشید
دوباره تمام من میشوی
مرگ هم تو را از خاطرات و ذهن من پاک نخواهد کرد
انصاف نیست
رفتن آدمها با خودشون باشه
فراموش کردنشون با ما …
فراموش شدن همیشه از نبودن نیست !
گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش می شی … !
سلامتی اونی که فک می کنیم تونستیم فراموشش کنیم
ولی وقتی تنهاییم ، تو سکوت شب می بینیم چقد دلمون هواشو کرده !
آدم که غمگین می شود
خودش را جدا می کند از جمع
که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند
مورد فراموشی قرار می گیرد
و تنها تر و تنها تر می شود
آنچنان در تنهایی خود غرق می شود
که دیگر با هیچ تلنگری بر نمی خیزد
و این آغاز تلخ یک پایان است
خاموشی بهانه است
مشترک مورد نظر قصد فراموشی دارد
یادت هست ؟
جــناق می شکستیم می گفتیم : ” یادم تــــو را فرامــــوش ”
ولی امـــــــروز ، تمام استخوانهـــــایم شکــــــــسته باز هم تو را فراموش نکردم !
فراموش می شوم
راحت تر از رد پایی بر برف
که زیر برفی تازه دفن می شود
راحت تر از خاطره ی عطر گیجی در هوا
که با رهگذری تازه از کنارت رد می شود